انتظار

ساخت وبلاگ

(مَنيُعَظِّمْ شَعائِراللّه فَاِنَّها مِن تَقْوى القُلوبِ . . .)

خوشا بهحال كسى كه شعائر دين خدا را بزرگ و محترم شمارد; زيرا اين صفت، ويژگى دل هاىپرهيزگار است.

هشتم ربيع الاول شهادت مظلومانه ى امام حسن عسكرى (عليهالسلام)آغاز دوره ى امامت امام مهدى (عج)، از حوادث مهم و حساس تاريخ تشيع به شمارمى رود. با گرامى داشت خاطره ى اين روز باشكوه، مطلب زير را با هدف آشنايى بيشتربا شخصيت آخرين حجت خدا در روى زمين و اظهار ارادت به پيشگاه آن حضرت تقديم مىداريم. اميد است هميشه ياد آن عزيز پنهان در پس پرده ى غيبت را در دل هايمان زندهداريم و از وظايف خطير خويش در اين دوره ى سرنوشت ساز غافل نباشيم.

انتظار...
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : قاسم entezar54 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت: 22:31

چرا ربیع‌الاول ماه سرور اهل‌بیت(ع)است؟

ماه ربيع‌الاولاز آغازش که يادآور آغاز هجرت پيامبر اکرم(ص) و تداعي‌کننده جانفشانياميرالمؤمنين(ع) در ليلة‌‌المبيت است تا انتهايش رويدادهايي به وقوع پيوسته است کهموجب سرور شيعيان مي‌شود.
 
سومين ماه از ماه قمري که«ربيع‌الاول» خوانده مي‌شود را ماه سرور و شادي اهل‌بيت مي‌نامند.

اينکه عزادارانحسيني نزديک به 60 روز در مصيبت مولايشان به سوگواري پرداخته‌اند، با ره‌ توشه عشقحسيني به استقبال از ماهي مي‌روند که ايام پر برکت و ميمنتي در آن قرار دارد.

در اينماه از ابتداي آغازش که يادآور آغاز هجرت پيامبر اکرم(ص) و تداعي کننده جانفشانياميرالمؤمنين(ع) در ليلة ‌المبيت تا انتهايش حوادث و رويدادهاي به وقوع پيوسته استکه باعث خوشحالي شيعيان مي‌شود که در ادامه نگاهي گذرا به آن‌ها خواهد شد:

در روزچهارم ماه ربيع‌الاول سال اول هجري، پيغمبر(ص) از غار ثور پس از گذشت سه روز بهقصد هجرت به مدينه خارج مي‌شود.

نهم ربيع‌الاول، روزي است که شيعيان عصر غيبت به خوبيآن را گرامي مي‌دارند، چرا که سالروز آغاز امامت آخرين ذخيره الهي و نهمين فرزنداباعبدالله الحسين(ع) است

انتظار...
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : قاسم entezar54 بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت: 22:31

آشنايي با امام زمان(عج)

سالظهور:
امام صادق عليه السلام بنا بهروايت شيخ مفيد، فرموده است: (لا يخرج القائم إلاَّ في وتر من السنين سنه إحدى أوثلاث أو خمس أو سبع أو تسع) قائم عليه السلام خروج نمي کند مگر در سالهاي فرد: سالاول، يا سوم، يا پنجم، ياهفتم، يا نهم. واز امام محمد باقر عليه السلام روايت است:(يقوم القائم في وتر من السنين: تسع، واحدة، ثلاث، خمس) قائم عليه السلام درسالهاي فرد قيام مي کند: نه، يک، سه وپنج.
روز ظهور:
شيخ مفيد نقل مي کند که امامصادق عليه السلام فرمود: (ينادى باسم القائم في ليلة ثلاث وعشرين (أي من شهر رمضانکما في الروايات الأخر) ويقوم في يوم عاشورا وهو اليوم الذي قتل فيه الحسين بنعلي، لکأنّي به في اليوم العاشر من المحرَّم قائماً بين الرکن والمقام، جبرئيل عنيمينه، ينادي: البيعة لله فتصير إليه شيعته من أطراف الأرض تطوى لهم طيّاً حتَّىيبايعوه فيملأ الله به الأرض عدلاً کما ملئت جوراً وظلماً) ندائي به اسم قائم درشب بيست وسوم (يعنيدر ماه رمضان آن طور که در روايات ديگر آمده) خواهد بود. او در روز عاشورا قيام ميکند. وآن روزي است که حسين بن علي عليهما السلام کشته شد. گوئي او را مي بينم که در دهم محرم بين رکنومقام ايستاده وجبرئيل از سمت راست او ندا در مي دهد: بيعت براي خداست. با اين نداشيعيان او از اکناف عالم در حالي که زمين در زير پاهايشان در نور ديده مي شود، بهسوي وي مي شتابند وبا او بيعت مي کنند. خداوند به واسطه او زمين را مالامال از عدلمي سازد همانگونه که ازجور وظلم پر شده باشد. در کتاب خصال از امام جعفر صادق عليهالسلام روايت شده که فرمود: (يخرج قائمنا أهل البيت يوم الجمعة) قائم ما اهل بيتدر روز جمعه ظهور مي نمايد. در روايت ديگر هنگام ظهور، روز شنبه گفته شده. امکاندارد بين اين دو را چنين جمع کرد که ظهور حضرتش ابتدا در روز جمعه باشد وبيعتشيعيان با او بين رکن ومقام در روز شنبه واقع گردد. کما اينکه امام محمد باقر عليهالسلام فرموده اند: (کأنّي بالقائم يوم عاشورا يوم السبت قائماً بين الرکن والمقامبين يديه جبرئيل ينادي البيعة لله) گوئي قائم عليه السلام را مي بينم در روزعاشورا، روز شنبه که بين رکن ومقام ايستاده است وجبرئيل در برابرش ندا سر مي دهد:بيعت از آن خداست. مهذب ابن فهد وديگران به اسانيد خود از امام صادق عليه السلامروايت کرده اند: (يوم النيروز هو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الأمرويظفره الله تعالى بالدجّال فيصلبه على کناسة الکوفة) روز نوروز روزي است که قائمما اهل بيت وواليان امر در آن ظهور مي کنند. خداوند او را بر دجال پيروز مي سازدووي را در کناسه کوفه به دار مي کشد.
مکان ظهور:
در علامات ظهور بيان شد کهسفياني از بيابان يابس به سوي فلسطين هجوم مي آورد ودمشق، فلسطين، اردن، حمص، حلبوقنسرين را فتح مي سازد. در مقابل او، اصهب وابقع در شام به قصد دست يابي به حکومتبا وي به پيکار مي پردازند، اما با شکست مواجه شده وکشته مي گردند. سپس سفيانيهمتي ندارد جز تسلط بر آل محمد عليهم السلام وشيعيانشان. براي نيل به اين مقصود،دو سپاه يکي به مدينه وديگري به عراق گسيل مي دارد. سپاهي که عازم مدينه شده، خودرا که به آنجا مي رساند، سه روزه آنجا را غارت مي کند. مهدي عليه السلام که در مدينهاست، به سوي مکه رهسپار مي شود. فرمانده لشکر سفياني، گروهي به دنبال ايشان مي فرستدکه در بيداء به زمين فرو مي روند. اما سپاهي که متوجه عراق گشته، در کوفه فرود ميآيد وشيعيان آل محمد را يا از دم تيغ مي گذارند، يا به دار مي آويزد ويا اسير ميسازد. آنها سپس از کوفه عازم شام مي شوند. اما سپاه حق جويان از کوفه به سوي آنانشتافته وهمگيشان را به خاک وخون مي کشند واسيران وغنائم را از ايشان باز پس ميستانند. اما مهدي عليه السلام بعد از آنکه به مکه رسيد، اصحابش گرد وي را ميگيرند. آنان سيصد وسيزده تن به شمار رزم آوران بدر هستند. چون اين تعداد نزد اوجمع مي شوند، امرش را آشکار مي سازد وآنان را در ذي طوي در انتظار خود باقي ميگذارد. سپس مردي از اصحاب خود را به سوي اهل مکه مي فرستد وايشان را به ياري خويشفرا مي خواند. اما آنها اورا بين رکن ومقام به قتل مي رسانند. او همان نفس زکيهاست. اين خبر به مهدي عليه السلام مي رسد. پس با اصحاب خود از طريق عقبه ذي طول بهسوي مکه ره مي سپرد تا به مسجد الحرام مي رسد وآنجا در جنب مقام ابراهيم چهار رکعتنماز مي گزارد. سپس پشت خود را به حجر الاسود تکيه داده وبراي مردم چنان خطبه ايمي خواند که هيچ کس نظيرش را نشنيده باشد. روايت شده که اولين سخن او اين آيه است:(بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) باقي مانده (حججالهي) براي شما بهتر است اگر باور داريد. سپس مي گويد: (أنا بقية الله في أرضه) منباقي مانده خدا در زمين اش مي باشم. روايت ديگر بيانگر آن است که او بين رکنومقام به نماز مي ايستد، وبعد از آن باز مي گردد، وهمراه او وزيرش مي باشد.

او پشت به خانه کعبه مي دهد وچنين نداي ياري خواهيبلند مي سازد: (يا أيّها الناس إنّا نستنصر الله ومن أجابنا من الناس أو وکلّ مسلمعلى من ظلمنا وإنّا أهل بيت نبيّکم محمّد ونحن أولى الناس بالله وبمحمّد صلَّىالله عليه وآله، فمن حاجّني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، ومن حاجّني في نوح فأنا أولىالناس بنوح، ومن حاجّني في إبراهيم فأنا أولى الناس بإبراهيم، ومن حاجّني في محمّدفأنا أولى الناس بمحمّد، ومن حاجّني في النبيّين فأنا أولى الناس بالنبيّين، أليسالله يقول في محکم کتابه: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَإِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ * ذُرِّيَّةًبَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ). ألا ومن حاجّني في کتاب اللهفأنا أولى الناس بکتاب الله، ألا ومن حاجّني في سُنّة رسول الله فأنا أولى الناسبسُنّة رسول الله) اي مردم، ما وهر که ما را اجابت کند يا هر مسلماني از خدا برکساني که بر ما ستم کنند ياري مي طلبيم. ماخاندان پيامبرتان محمد صلى الله عليه وآله هستيم. ما شايسته ترين خلق به خدا ومحمدصلى الله عليه وآله هستيم. هر که درباره آدم با من محاجه دارد، من سزاوارترين مردمبه آدم هستم. هر که درباره نوح با من محاجه دارد، من سزاوارترين مردم به نوح هستم.هر که در باره ابراهيم با من محاجه دارد، من سزاوارترين مردم به ابراهيم هستم. هرکه در باره محمد صلى الله عليه وآله با من محاجه دارد، من سزاوارترين مردم به محمدهستم. هر که درباره پيامبران با من محاجه دارد، من سزاوارترين مردم به پيامبرانهستم. آيا اين سخن خداي متعالى نيست که در کتاب محکم خود مي فرمايد: خداوند آدمونوح وآل ابراهيم وآل عمران را بر جهانيان برگزيد. اينان خانداني مي باشند که برخياز (نسل) برخي ديگرند، وخداوند شنواي داناست هان هر که از کتاب خدا، از من دليل ميخواهد، من سزاوارترين خلق به کتاب خدا هستم. هان، هر کس در سنت رسول خدا با منمحاجه دارد، من سزاوارترين مردم به سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله هستم. بعد ازاين سخنان، اصحابش که سيصد وسيزده نفرند، بين رکن ومقام با او بيعت مي کنند. چونسپاه او تکميل شده وبه ده هزار نفر برسد، از مکه قيام جهاني خود را آغاز مي کند.روايت شده که چون قيام نمايد، هيچ معبودي غير خداوند عزَّ وجلَّ باقي نمي ماند مگرآنکه آتشي بر آن فرود مي آيد وآن را مي سوزاند. وآن قيام نخواهد بود مگر بعد ازغيبتي طولاني، تا خداوند بداند چه کسي در غيبت او را اطاعت مي کند وبه وي ايمان ميآورد.
ودايع امامت:
روايت شده که او از مدينه به سوي مکه مي آيد در حاليکه ودايع بازمانده از رسول خدا را به همراه دارد. آن ودايع عبارتند از: شمشير،زره، عمامه، عبا، پرچم عصا، اسب، زره وزين مرکب. پس حضرتش شمشير آن جناب موسوم بهذوالفقار را حمايل ساخته، زره آن حضرت به نام سابغه را بر تن کرده، پرچمش سحاب رابه اهتزاز در آورده، عبا را بر دوش افکنده، عمامه را بر سر نهاده وعصا را در دستمي گيرد واز خداوند اذن ظهور مي طلبد. در روايتي چنين آمده است: (إنَّ له علماًإذا حان وقت خروجه انتشر ذلک العلم من نفسه وأنطقه الله عزَّ وجلَّ ونادى: اُخرجيا وليّ الله فاقتل أعداء الله. وله سيف مغمَّد فإذا حان وقت خروجه اقتلع ذلکالسيف من غمده وأنطقه الله عزَّ وجلَّ فناداه: اُخرجيا وليّ الله فلا يحلُّ لک أن تقعد عن أعداء الله) او پرچمي دارد که هر گاه هنگامظهور فرا رسد، آن پرچم به خودي خود گشوده مي گردد، خداوند صاحب عزت وجلال آن را بهسخن در آورده وندا مي زند: اي ولي خدا برخيز ودشمنان خدا را بقتل رسان شمشيري نيزدارد که به گاه ظهور، از نيام بدر آيد وخداي عزَّ وجلَّ آن را به سخن مي آورد پسندا زند: اي ولي خدا، برخيز، روا نيست که از دشمنان خدا باز ايستي.span>

انتظار...
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : قاسم entezar54 بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت: 22:31

 

زندگی نامه امام مهدی سلام الله علیه

ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256 هجری بوده است . پس از اينکه دو قرن و اندی از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسيد ، کم کم در بين فرمانروايان و دستگاه حکومت جبار ، نگراني هايی پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد يافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثی که بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود . در اين زمان يعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمين خليفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی  قرار داد . اين انديشه - که ظهور مصلحی پايه های حکومت ستمکاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيری کرد ، و حتی مادران بيگناه را کشت ، و يا قابله هايی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايری دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل مي کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند . در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه ای  شگفت انگيز و معجزه آسا تکرار شد . امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهبانی حکومت به سر مي برد . " به هنگامی که ولادت ، اين اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزديک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيری کنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پای  نهاد ، او را از ميان بردارند . بدين علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديکان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمي ديد . آنان نيز مهدی  را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادی " .

شيعيان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی  که پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) مي رسيدند . از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد . آنان پسری را ديدند که بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امر او را اطاعت کنيد ، از گرد رهبری او پراکنده نگرديد ، که هلاک مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد که شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينکه زمانی دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت کنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شيعيان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت . يکی  از متفکران و فيلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختی مي باشد . باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری  در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامی ، مي بايست حضرت مهدی بر پيکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی  و رسالت اسلامی و ولايت دينی را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند کودکی همچون خورشيد تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بيرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پيکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد .

ضرورت غيبت آخرين امام
بيرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد . کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند کمتر يافتند ، و در چنين شرايطی بود که برای بقای  حجت حق تعالی ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهی برای حفظ جان آن " خليفه خدا در زمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حکمت الهی  بر اين تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  کوتاه گردد ، و واسطه فيوضات ربانی ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنمای مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين کيفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علی  ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نيز اقدام کرد ، و لزوم نهان زيستی آخرين امام را برای حفظ جانش سبب شد . در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما برای  اينکه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بينی تشيع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، مي پردازيم : " به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبی است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، برای هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگی  ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولی ولايت را که همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و برای هميشه زنده مي داند . رابطه ای  که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نمايد ، بواسطه دعوتهای دينی قبل از موسی و دعوت دينی موسی و عيسی و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وی ( به عقيده شيعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او حقيقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمي تواند او را از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد ... آری تنها مذهب تشيع است که به زندگی اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انسانی و الوهی  ، برایادامه مطلب

ما را در سایت انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : قاسم entezar54 بازدید : 145 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت: 17:38

 

 

انتظار...
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : قاسم entezar54 بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت: 17:09